کد مطلب:28893 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

شُبهه جنگ با اهل قبله












حكومت علی علیه السلام در آغازین گام های استقرارش، متأسّفانه در كام جنگ فرو رفت: جنگ داخلی و نبرد با اهل قبله. جنگ های پیش از آن، یكسر با كافران بود و نبرد با كافران، بدون شبهه و ابهام بود؛ امّا جنگ های روزگار حكومت علی علیه السلام كه در جهت خاموش ساختن فتنه ها و در راه اصلاح و بازگرداندن جامعه اسلامی به سیره و سنّت نبوی بدانها تن داده بود، جنگ با اهل قبله بود؛ جنگ با كسانی كه عنوان مسلمانی داشتند و گاه در پرونده سیاسی - اجتماعی آنها نقطه های درخشان فراوانی نیز یافت می شد.

چنین بود كه پیامبرصلی الله علیه وآله - كه در آینه زمان، این حوادث را می دید و چگونگی آنها را پیش بینی كرده بود -، از یك سو این نبردها را قتالِ بر مبنای تأویل قرآن می دانست و از سوی دیگر، بر دشواری آنها تأكید كرده بود.[1].

جنگ با اهل قبله، برای تنگ اندیشان، دغدغه ایمانی ایجاد می كرد. آنان به درستی نمی توانستند تصمیم بگیرند و از این رو، از همراهی باز می ایستادند. هوشیاران سیاستمداری هم كه به گونه ای با امام علیه السلام مشكل داشتند، هم تن زدن خود را بدین سان توجیه می كردند و هم برای عموم، شبهه افكنی می كردند. چنین بود كه از همان آغاز، چهره های به ظاهر موجّهی مانند: سعد بن ابی وقاص، اُسامة بن زید و عبد اللَّه بن عمر، از همراهی با علی علیه السلام تن زدند و چون امام علیه السلام دلیل همراهی نكردن آنها را پرسید، سعد بن ابی وقّاص گفت:

إنّی أكره الخروج فی هذا الحرب لئلّا أصیب مؤمناً فإن أعطیتنی سیفاً یعرف المؤمن من الكافر قاتلت معك.

به درستی كه خوش نمی دارم برای این نبرد، بیرون روم، كه مبادا مؤمنی را بكشم. اگر به من شمشیری دهی كه مؤمن را از كافر بازشناسد، به همراه تو خواهم جنگید!

و اسامه گفت:

أنت أعز الخلق علیّ، ولكنی عاهدت اللَّه أن لا أُقاتل أهل «لا اله إلا اللَّه».

تو گرامی ترین فرد در نزد منی؛ ولیكن با خداوند عهد كرده ام كه با اهل «لا اله الا اللَّه» نجنگم.

و عبد اللَّه بن عمر گفت:

لست أعرف فی هذا الحرب شیئاً، أسألك ألا تحملنی علی ما لا أعرف.[2].

من از این گونه جنگ، آگاهی ندارم و از تو می خواهم مرا بر آنچه بِدان آگاه نیستم، وا مداری.

آمادگی ذهنی مردم برای پذیرش شبهه ناروا بودن نبرد با اهل قبله از یك سو، و شبهه افكنی های مخالفان برنامه های اصلاحی امام علیه السلام و بویژه شبكه تبلیغاتی معاویه از سوی دیگر، سازماندهی و بسیج نیروها را با مشكل جدّی روبه رو كرده بود. از این رو، غالباً امام علیه السلام ناچار می شد شخصاً وارد عمل شود و مردم را توجیه كند و زمینه ها و عوامل و چگونگی موضعگیری هایش را بازگوید. امام علیه السلام در آغاز آشكار شدن فتنه ها و ناچار شدن برای جنگ با فتنه آفرینان فرمود:

وقَد فُتِحَ بابُ الحَربِ بَینَكُم وبَینَ أهلِ القِبلَةِ، ولا یَحمِلُ هذَا العِلمَ إلّا أهلُ البَصَرِ وَالصَّبرِ وَالعِلمِ بِمَواضِعِ الحَقِّ، فَامضوا لِما تُؤمَرونَ بِهِ، وقِفوا عِندَ ما تُنهَونَ عَنهُ ولا تَعجَلو فی أمرٍ حَتّی تَتَبَیَّنوا، فَإِنَّ لَنا مَعَ كُلِّ أمرٍ تُنكِرونَهُ غِیَراً.[3].

درِ نبرد میان شما و اهل قبله گشوده شد، و این عَلَم را برندارد، مگر آن كه بینا و شكیبا و آگاه به جایگاه حق است. پس بدانچه شما را فرمان داده اند، روی آرید و از آنچه شما را بازداشته اند، دست بدارید و تا چیزی را آشكارا ندانید، شتاب میاورید؛ چرا كه ما را در آنچه ناخوش می دارید، راه دیگری نیز هست.

با این كه امام علیه السلام در توجیه ذهنی مردم، از هیچ فرصتی دریغ نمی كرد و از چرایی مواضع و علل حوادث، برای مردمانْ سخن می گفت، با این همه، برای بسیاری دشوار بود كه بپذیرند علی علیه السلام یكسرْ حق می گوید و موضعی استوار دارد و طلحه، زبیر و عایشه، یكسر باطل می گویند و به راه باطل می روند.[4].









    1. ر. ك: ج 5، ص 53 (اهداف امام علی در نبرد با سركشان).
    2. ر. ك: ج 4، ص 131 (زندگی نامه گروهی از رویگرانندگان از بیعت).
    3. نهج البلاغة: خطبه 173.
    4. ر. ك: ج 5، ص 147 (مشتبه شدن امور بر كسانی كه چشم بصیرت نداشتند).